یکی از بهترین افرادی که می توانند برای درمان دردهای اقتصاد ایران نسخه های موثر و شفابخش بپیچند،کارآفرینان هستند. آنان که خود از پایه و بر اساس تلاش و نبوغشان، «هیچ» را تبدیل به «همه چیز» کرده اند و بسیار بیشتر از مدیران پشت میز نشین صلاحیت و تخصص اظهار نظر درباره مشکلات پیچیده امروز بخش تولید و صنعت کشور را دارند.

دکتر یونس ژائله بنیانگذار و رئیس هیات مدیره یکی از بزرگترین هلدینگ های صنایع غذایی و دامپروری کشور با ۱۶ شرکت زیر مجموعه، کارآفرین نمونه و دارنده مدال صادرات پس از کسب عنوان صادرکننده برتر ملی برای ۶ سال متوالی و عضو هیات نمایندگان اتاق ایران و رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن وکشاورزی تبریز که کارش را از فروش مواد غذایی درمغازه کوچکی در تبریز آغاز کرد و اکنون محصولات تولیدی هلدینگش به ۶۵ کشور دنیا صادر می شود، یکی از این افراد است.

وی معتقد است که تحریم های یکجانبه غرب علیه ایران، فرصتی بی نظیر برای اقتصاد کشور است، چرا که فشار های ناشی از تحریم می تواند ظرفیت های خفته اقتصاد کشور را بیدار کرده، استعدادها را شکوفا و اقتصاد را سالم سازی کند.ژائله همچنین بزرگترین مشکل تولید کنندگان وطنی را «تامین نقدینگی» دانسته و معتقد است حل این مشکل، بسیاری از مشکلات جانبی و ریز ودرشت بخش تولید را حل خواهد کرد.

 

ماحصل گفتگوی اطلاعات با این کارآفرین نمونه را در ذیل می خوانید:

 

*اقتصاد ایران با تحریم سنگین و بی سابقه ای مواجه است. به نظر شما بخش تولید وصنعت چگونه می تواند بااین تحریم ها مقابله کند؟

به نظر من باید به تحریم های یکجانبه که از خارج به اقتصاد ایران تحمیل شده ، از زاویه ای متفاوت نگاه کرد. تحریم ها دو جنبه خوب و بد دارد و باید اینها را با هم بالانس کرد و دید وزن بخش خوب بیشتر است یا وزن بخش بد. اگر من بگویم وزن بخش خوب بیشتر است و تحریم ها اتفاقا برای اقتصاد کشور خوب است، شاید خیلی ها با تعجب به من نگاه کنند. اما کمی دقت نشان می دهد که این نظر خیلی از حقیقت به دور نیست. تحریم ها باعث تحرک اقتصاد ایران شده و آن را از یک اقتصاد نفتی و واردات محور دور کرده است. بخاطر داریم که ما هر زمانی که درآمد فراوان نفتی داشتیم و دلار دستمان بود، رو به واردات می آوردیم و هر کسری و کمبود یا رشد قیمتی را از طریق واردات جبران می کردیم و اصلا به فکر کار و تلاش و حمایت واقعی از تولید نبودیم؛ وارد کننده ها هم که به فکر فروش بودند. اما از زمانی که تحریم ها باعث واردآمدن فشار شدید درآمدی به بودجه کشور و همچنین محدودیت واردات کالا از خارج شده، نگاهمان به سوی حمایت از تولید چرخیده است. امروز من به عینه جا افتادن اهمیت حمایت از تولید را در فرهنگ و ذهن مدیران می بینم و این اتفاقی است که جز با فشار تحریم حاصل نمی شد. از سوی دیگر تحریم باعث شکوفا شدن توان و استعدادهای نهفته کشور شده است و این دستاورد کمی نیست. تحریم فرصت بزرگی است که باید تهدیدهای درونش را پالایش کرد، تحریم اقتصاد ایران را سالم سازی کرده و آن را به اقتصاد جهانی نزدیک می کند. به عنوان مثال اکنون کشاورز ما می تواند محصولی را که تولید می کند به قیمت جهانی بفروشد و ثروتمند شود. وقتی قیمت دلار تحت تاثیر تحریم ها به ۱۱هزار تومان رسیده، واردات گندم دیگر برای دولت به صرفه نیست و دولت مجبور است گندم را نزدیک به قیمت جهانی از کشاورز خودمان بخرد و اگر هم بخواهد ارزان بخرد، کشاورز فرصت صادرات گندم را به عنوان ابزار چانه زنی دراختیار دارد و این چیز خوبی است که مستقیما اثر تحریم است. همچنین دولت و حاکمیت تحت تاثیر تحریم ها قدر تولید کننده واقعی را می دانند و این امر، مقداری دلال بازی ها و منافع عده ای که به دنبال پول مفت بودند را محدود می کند.

 

*با این حال تحریم ها مشکلاتی را برای تولید کنندگان ایجاد کرده است. به نظر شما هم اکنون بزرگترین مشکل بخش تولید کشور چیست؟

بزرگترین مشکل تولیدکنندگان ما در حال حاضر و با توجه به افزایش نرخ مواد اولیه، تامین نقدینگی سرمایه در درگردش است. نقدینگی الان بزرگترین نیاز تمام تولید کنندگان است و جالب است بدانید با توجه به تحریم ها چون تولید کشور و کارخانه ها افزایش یافته، نیاز به نقدینگی برای تامین مواد اولیه افزایش پیدا کرده است . من الان که با بیشتر تولید کنندگان صحبت می کنم و از وضع تولیدشان می پرسم، پاسخ می دهندکه خدا را شکر وضع تولید خوب است و مشتری داریم و در حال تولید بیشتر و صادرات هستیم. تولید بیشتر، مواد اولیه بیشتر و در نهایت نقدینگی بیشتری لازم دارد. قبلا و در حالت عادی ۱۰۰ هزار تن مواد اولیه مصرف می کرده و الان ۲۰۰ هزار تن و نقدینگی لازم برای این تفاوت را باید بانک مرکزی و بانک ها تامین کنند که البته خیلی خوب عمل نشده است. بر اساس مصوبه مجلس، بانک ها باید ۴۶ درصد نقدینگی خود را به تولید اختصاص دهند که اکنون فقط ۱۷درصد را اختصاص داده اند. لذا اگر به مصوبه مجلس به طور کامل عمل می شد، بخش بزرگی از مشکلات کنونی تولید را نداشتیم.

 

 

 

 

*این نقدینگی به چه نرخی اعطا می شود؟

به نرخ ۱۸ درصد که مصوب بانک مرکزی است. البته نرخ بانک های خصوصی مقداری بالاتر است که خیلی به آن کاری نداریم. اما اکنون تامین نقدینگی اولویت اول ماست و خیلی روی نرخ دعوا نداریم.

 

*مشکل بانک ها با اعطای نقدینگی به بخش تولید آن هم دراین شرایط حساس که چرخ تولید باید روان تر از قبل بچرخد، چیست؟پول ندارند؟

واقعیت این است که ریسک بخش تولید از نظر بانک ها بالاست. اصولا تولید کنندگان ما در کشور دو دسته هستند: تولید کنندگان شفاف و تولید کنندگان غیر شفاف. تولید کنندگان شفاف بیشتر شامل تولید کنندگان بزرگ هستند که اسناد و مدارک قانونی و دفاتر مرتب و قابل استناد و رسیدگی دارند. اما این دسته فقط ۲۰ درصد تولیدکنندگان کشور را تشکیل می دهند و ۸۰ درصد تولید دردست تولید کنندگان کوچک و غیر شفاف قرار

می گیرد که کوچک و سنتی هستند و نمی توانند خواسته های بانک ها را به لحاظ اسناد و مدارک قانونی تامین کنند. اما به هر حال اینها بخش بزرگی از اشتغال کشور را دراختیار دارند و در حال تولید هستند و به علت کسری یا نبود یک سری مدارک که نمی توان آنها را کنار گذاشت و فراموش کرد. این گونه واحدها موفق به دریافت تسهیلات بانکی نمی شوند و برای رفع این مشکل بانک ها باید با روش های دیگری مثلا با طبقه بندی و رتبه بندی و امثالهم نقدینگی آنها را هم تامین کنند.

ساختار اقتصاد ایران این گونه است که ۲۰ درصد آن را صنایع بزرگ تشکیلمی دهند و این صنایع ۸۰ درصد حجم اقتصاد ملی را دراختیار دارند. این در حالی است که ۸۰ درصد اقتصاد ایران را صنایع کوچک تشکیل می دهند که ۲۰ درصد حجم اقتصاد را دراختیار دارند. با این حال اثر روانی این ۸۰ درصد با وجود حجم کمی که دراختیار دارند، بسیار بزرگ است و لذا دولت باید فرمول جدیدی برای رساندن نقدینگی به این اقشار تدوین کند.

 

*این فرمول باید برچه اساسی تدوین شود؟

اساس این فرمول باید بر تسهیل گری استوار باشد. بانک ها باید توجه کنند که تولید کنندگان کوچک و سنتی معمولا این گونه اند که مثلا خودش و پسرانش با ۲۰ نفرکارگر مشغول کارند و مثلا کفش خوبی هم تولید می کنند که بازار هم دارد. حالا اگر به او نقدینگی بدهید می تواند تولیدش را چند برابر کند اما در مقابل اگر به او نقدینگی نرسانید، چون مثلا قیمت چرم ۳ برابر شده، ممکن است اشتغالی که ایجاد کرده تحت تاثیر قرار بگیرد و اینها تبعات دارد.

 

*شما دراتاق ایران پیشنهاد مشخصی برای شیوه تسهیل گری صنایع کوچک داده اید؟

**چون اتاق های بازرگانی نقش تسهیل گر و کمک کننده به دولت را دارند، ما دراین باره تلاش کرده ایم نظر بانک مرکزی و بانک هارا به روش کار و خرده فرهنگ تولید در این مشاغل کوچک جلب کنیم تا برایش مدل سازیارایه تسهیلات صورت بگیرد. مثلا ما در بازار تبریز تولیدکنندگان زیادی را داریم که ۴۰ سال است در صنعت کفش به طور سنتی کار می کند و همه بازار هم او را می شناسند. درست است که مثلا دفتر به شکل رسمی و براساس استانداردهای حسابرسی ندارد اما آدم سالمی است و چک برگشتی ندارد و خوشنام است. اینجاست که می گوئیم دفاتر رسمی و قانونی دیگر چکاره است؟ مگر بانک مرکزی برای ۱۰۰ هزار تولید کننده ۱۰۰ هز ار نفر حسابرس دارد؟ این حرف منطقی نیست. بانک مرکزی و بانک ها با این روش، واحدهای کوچک را از بین می برند. یا مثلا می گویند طرف یک بار چک برگشتی داشته است. خب در طول سالها کسب و کار ممکن است این مشکل برای هر تولید کننده ای پیش بیاید. شما تعهد بگیرید که مثلا هفته بعد چکش را پاس کند. همه که مجرم نیستند و تازه خلل وارد کردن به این ۸۰ درصد، جنگ روانی بزرگی علیه دولت خواهد بود. لذا باید به این قشر اعتماد کرد و برای همه یک خط کش واحد نگذاریم. این گونه نگاه و صدور بخشنامه های غلط برای ۸۰ درصد اقتصاد ایران اثرات نامطلوبی دارد و لذا باید فشار را از روی آنها برداشت و به سمت اعطای وام های کوچک به آنها حرکت کرد.

 

*وام های کوچک به چه میزان؟

اکنون شرایط تولید و بهای مواد اولیه به گونه ای است که اعطای نقدینگی تا ۲۰ میلیارد تومان برای یک بنگاه کوچک یا متوسط مناسب است. این ارقام بخصوص با قیمت های کنونی برای بخش تولید رقم زیادی نیست. مثلا شخصی که کفش تولید می کند، سالی ۲۰۰ میلیارد تومان می فروشد و به افغانستان وکشورهای همسایه هم صادرات دارد.لذا رقم ۲۰ میلیارد تومان برای یک چنین تولید کنندگانی زیاد نیست و باید این ارقام را با ابتدایی ترین مدارک و حتی با اعتبار سنجی محلی به افراد خوشنام اعطا کرد. نباید با اقدامات غلط مردم را ناراضی کرد. متاسفانه در مدیریت دولتی، نگاه به مسایل حرفه ای نیست. اگر نگاه حرفه ای حاکم بود بانک مرکزی با خودش ارزیابی می کرد که ۸۰ درصد اقتصاد کشور من کوچک است و لذا من باید برای این اکثریت مقررات خاص رساندن نقدینگی بگذارم و گرنه بخش بزرگی از اقتصاد آسیب می بیند.

 

*این مسایل را به رئیس کل بانک مرکزی هم منتقل کرده اید؟

ما درجلسات مختلف مسایل را می گوییم ولی اگر کسی به نجات اقتصاد کشور علاقه داشته باشد خودش دنبال راه حل می آید و می پرسد. ببینید! تخصص من در اقتصاد عملی است اما آقایان اقتصاد را در تئوری خوانده اند و تئوری محض با چیزی که ما عملا دراقتصاد با آن مواجه و درگیر هستیم از زمین تا آسمان فرق دارد. آقایان نمی توانند این دو را با هم تنظیم و مچ کنند و در نهایت نسخه درست بیرون بدهند. البته ما باید کمکشان کنیم و روش های غلط موجود را بگوییم به شرطی که گوش کنند. مثلا درباره مالیات ستانی، ما بارها گفته ایم که به تولید کنندگان کوچکی که توانایی پرداخت مالیات را ندارند، ارفاق کنید و از وصول ارقام کوچک بگذرید و فشار نیاورید که مثلا یک میلیون تومان مالیاتت را بده! ما باید به این تولید کنندگان کمک کنیم که کم کم بر مشکلاتشان فائق بیایند و آن گاه سراغشان برویم. اما نگذاریم بخاطر روش و نگاه غلط مالیات ستانی از چرخه تولید خارج شوند. چرا که خروج اینها اقتصاد کشور را با بحران مواجه می کندکه کمترینش بحران روانی است.

 

*فکر می کنید در چارچوب مسایل رسته تخصصی شما، مهمترین چالش های صنایع غذایی چیست؟

واقعیت این است که صنایع غذایی از اقتصاد مطلوبی برخوردار نیست. چرا که این صنعت هنوز شکل اصلی خودش را پیدا نکرده است و درآن رانت وجود دارد. لذا نمی توانیم بگوئیم که آیا ما واقعا می توانیم تولید کننده و صادرکننده خوبی باشیم یا خیر و آیا واقعا بازارهای ما کشش واقعی خرید محصولاتمان را بدون رانت نفت دارند یا خیر. ما هنوز نمی دانیم که آیا این مزیت های تولیدی ماست که محصولاتمان فروش می رود یا از قبل پول نفت است که شکر وگندم و روغن می خریم و تولید می کنیم و می گوئیم مشتری داریم و صادرات کرده ایم. نمی دانیم که مثلا مزیت ما از محل کیفیت و قیمت تولید ماست یا گاو ما کنجاله ارزان می خورد که شیر ما ارزان باشد. اینها سوال است. اما در کنار این باید بگویم میزان اشتغال در صنایع غذایی بسیار بالاست. آمار دقیق ندارم اما فقط درصنعت شیرینی و شکلات بالای ۲۰۰ هزار نفر کار می کنند. همچنین در صنایع تبدیلی و کشاورزی فقط در استان آذربایجان شرقی ۲۷ درصد اشتغال را به خود اختصاص داده اند. لذا اشتغالزایی این بخش بسیار بالاست.

 

*راه حل خروج از این وضعیت چیست؟

باید یک سری از رویه های کلان را از بین ببریم. مثلا ما به وارد کننده یارانه می دهیم که روغن خام ارزان وارد کند تا پس از تصفیه روغن ارزان در اختیار مردم قرار گیرد. اما وقتی به بازار مراجعه می کنید، می بینید روغن آن چنان هم ارزان نیست. آن وقت است که می بینید مثلا آن وارد کننده این وسط کارهایی کرده تا به بهانه بالا بودن هزینه هایش، قیمت فروش را برایش بالا بزنند. این درحالی است که من تولید کننده می توانم درکشور کلزا یا آفتابگردان بکارم و از آن روغن بگیرم؛ بالاخره ما سرزمین آفتاب هستیم و آب هم که داریم، پس چرا واردات انجام شود؟ اما کسی به این سوال جواب نمی دهد. این نکته مهم را بگویم که برخلاف تصور، ما زمین کشاورزی آبدار زیاد داریم اما چون قطعاتش کوچک است، تولید در آن اقتصادی نیست. این زمین ها باید یکپارچه سازی شود که البته این امر بر عهده وزارت جهاد کشاورزی است.

 

*چرا یکپارچه سازی؟

روشن است، چون ماشین ها و ادوات کشاورزی در زمین های کوچک کار نمی کنند و تولید دراین زمین ها اقتصادی نیست. اوایل انقلاب بخاطر برخی هیجانات گفتند زمین های بزرگ را تکه تکه کنید تا همه زمین دار شوند و نتیجه اش این شد. شما بهترین جو را در یک زمین ۲ هکتاری بکارید، عایدی اش سالانه ۲۰ میلیون تومان می شود که از این رقم ۱۰ میلیون تومانش هزینه است.

آیا یک خانواده کشاورز می تواند با سالی ۱۰ میلیون تومان زندگی کند؟ خیر! ولی اگراین زمین ها درقالب یک شرکت سهامی زراعی یکپارچه شود و کشاورز سهامدارآن شود، درآمدش به ماهی ۵ر۳ میلیون تومان می رسد؛ تازه در این شرکت کشاورز بیمه دارد، بازنشستگی دارد و اگر بیمار شود، قابل رسیدگی است. اما این شرکت های زراعی بخاطر تفکرات کمونیستی اوایل انقلاب که می گفتند زمین ها را کوچک کنیدکه همه زمین دار شوند، قفل شد و از هم پاشید.

لذا اکنون نه کشاورزمان پولدار است، نه مجموعه های کشت و صنعت مناسبی داریم و نه با این همه زمین و آب در تولید غذا خودکفا هستیم و متاسفانه می بینید مجبوریم واردات انجام دهیم. لذا ما به یک حرکت ملی نیاز داریم که در قالب آن دولت و کارشناسان خبره بخش خصوصی بنشینند و فرمولی درست کنند و به کشاورز بگویند مثلا ما شرکت سهامی زراعی سهامی خاص درست می کنیم و تو زمینت را وسط بگذار و به ازای آن سهام بگیر و همزمان در آن شرکت کار کن و حقوق و بیمه و غیره داشته باش. درنتیجه اجرای این مدل حالا ما یک زمین ۵۰۰ هکتاری داریم که می توان برنامه ریزی کرد که مثلا ۲۰۰ هکتارش را کلزا کاشت ،۱۰۰ هکتارش را گندم و تولید هم در آن صنعتی و مکانیزه باشد.

 

*برای رسیدن به این الگو و اجماع لازم چه باید کرد؟

دولت باید به بخش آموزش اهمیت بدهد. ما باید از طریق این آموزش، تفکرات کلان و غلط موجود در جامعه را اصلاح کنیم و به جامعه یاد بدهیم که باید فکرها و رویاهایی را که در سر دارد عملی کند. ما الان داریم مشکلات را می بینیم اما برای حل آن اقدام نمی کنیم. حسرت گذشته را می خوریم که پدران ما چنان بودند و منتظریم ببینیم که آینده چه خواهد شد. اما ما باید با آموزش، این نوع تفکر را اصلاح کنیم و عملگرایی و جامه عمل پوشاندن به رویاها را ترویج کنیم. نکته دیگر توجه جدی به تخصص گرایی و شایسته سالاری است. همانطور که گفتم ۲۰ درصد اقتصاد ما را بنگاه های بزرگ تشکیل می دهند و این بنگاه ها هم اکثرا دولتی و به شدت ناکار بوده و ضرر می دهند. در حالی که اگر بخش خصوصی که تخصص و اهلیت دارد وارد کار شود و مدیریت این بنگاه ها را برعهده بگیرد، اتفاقات بزرگی می افتد.

من به شما قول می دهم اگر همین بنگاه های بزرگ دولتی را واداشت که ۱۰۰ واحد تولیدشان را به ۳۰۰ واحد افزایش دهند، چه اتفاق هایی که در اقتصاد ایران نمی افتد. با همین امکاناتی که هست، بدون نیاز به سرمایه گذاری جدید، بدون اینکه لازم باشد فناوری یا ماشین آلات خاصی را وارد کنید، فقط مدیریت را به بخش خصوصی شایسته بدهید و آدم های کارآمد را بیاورید؛ آن وقت می بینیدکه حجم اقتصاد ایران خود به خود ۳ برابر می شود.

 

*نمونه عملیاتی دراین خصوص دارید؟

البته که داریم. من شخصا تجربه اش را دارم و نمونه عملیاتی و نتایجش را عرض می کنم. ما در ۹ ماه گذشته شرکت کشت و صنعت مغان را پس از آن همه حاشیه دراختیار گرفتیم. وقتی این شرکت را در اختیار گرفتیم، گاوهای آن ۱۳۸۵۰ راس بود. گاوها در حال مردن بودند، طوری که روزی ۲۰ راس گاو تلف می شد. این از قبل مدیریت دولتی بود. همه اینها را هم مستند سازی کرده و از آن فیلم داریم. کارگر در یقلوی برای خودش غذا

می آورد، لباس کار نداشت و ناامید بود. ما شرکت را دردست گرفتیم و ابتدا چند مدیر را عوض کرده، سپس شروع به آموزش کردیم و کلاس گذاشتیم و اصلاح ساختار شرکت و نیروی انسانی و روش های تولید با مدیران لایق بخش خصوصی آغاز شد. اکنون در شرایطی که کارگر همان کارگر و دامداری همان و گاو همان گاو است ، تولید شیر شرکت که قبلا ۸۰ تن در روز بود، در دوره ۹ ماهه به ۱۷۰ تن در روز رسیده؛ میانگین تولید شیر هم از ۱۷ کیلو به ۳۴ کیلو افزایش یافته است. کارگر استخدامی ما که یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان حقوق می گرفت، الان ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق می گیرد، انگیزه پیدا کرده و با عشق کار می کند. این نتیجه مدیریت بخش خصوصی است. خب وقتی ما می توانیم کشور را طوری اداره کنیم که متخصصان کارآمد که کشورشان را دوست دارند و می خواهند خدمت کرده و توسعه ایجاد کنند، به میدان بیایند ، چرا این کار را نمی کنیم؟ دلایلش البته مشخص است. مثالی برایتان از همین کشت و صنعت مغان می زنم . وقتی ما آمدیم، شرکت ۳۵۰ نیروی زیر پوشش بیمه داشت و ۱۴۰۰ نفر هم به صورت پیمانکاری مشغول بودند. این پیمانکاری به ازای هر کارگر یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان از شرکت می گرفت اما به کارگر در نهایت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان می پرداخت و مدعی هم بود که ضرر هم کرده است. اما با رفع و اصلاح این مشکل، اکنون در این مدت کوتاه شمار کارگرهای بیمه شده ما به ۲۸۹۰ نفر افزایش یافته است و ترنور شرکت هم ۳ برابر شده یعنی در عرض ۹ ماه ۳۰۰ درصد افزایش یافته است . این نمونه به ما می گوید که باید اقتصاد کشور را به دست صاحبان اصلی اش بسپارید تا اصلاح شود.دوستان باید بدانند که با مدیریت دولتی حتی نمی توانند اقتصاد را اداره کنند چه رسد به اینکه بخواهند آن را توسعه هم بدهند. لذا دست از سر مدیریت دولتی بردارید و بخش خصوصی شایسته و دارای اهلیت را وارد کارکنید. نگاه مدیریتی برنده است که کارگر و کارمند را طوری آموزش داده و هدایت کند که او حس کند در محل کارش صاحبخانه است نه مستاجر. آن گاه برای کارش ارزش قایل شده و پیشرفت می کند.

 

منبع : روزنامه سراسری اقتصاد ملی